یک شنبه 17 بهمن 1389 |
سیاه و خط خطی های نا مفهوم
بوی تلخ اسارت
زنجیرها
تا کجا
زنجیرها زنجیرها
سیاهی بی نهایت
ژرف ،زندانی تاریک
کدام سلول نقش چشمان بی گناه تو را تا ابد بر دیوارهای فرسوده و تاریک خود خواهد داشت
وحشتی تلخ
اسارت .
دیوارها، چگونه تاب مي آورند درد های جسم بی گناه تو را
چگونه سکوت مي کنند
فریاد
ترس
خون
مرگ
هراس
رهایی
مرگ
گناهت چیست ؟
تو بوی شیطان نمی دهی
زنجیرها را بر زمین می کشند
بوی شیطان می دهند
تو را به زنجیر می کشند ، بوي ابلیس
آمدند
فریاد می زنی
هراس
خون
کاش رهایی .........
ابلیس ها آمدند.
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : Mehr
|